مطالعه موردی، آسیب شناسی مجالس ترحیم قزوینیان
(منصور خادمالشریعه سامانی
عضو انجمن بینالمللی ایرانشناسی)
خوشبختانه اخیرا در محافل مدیریت ارشد، برنامهریز و تصمیمگیر فرهنگی شهر مذهبی قزوین در خصوص بازاندیشی اصلاحگرایانه پیرامون مراسم ترحیم مردم شهر (همانند کم کردن از تعداد مجالس طاقتفرسای بیپایه و پرهزینه آن) بحثهایی جدی دنبال میشود. آداب و رسومی که در گذشته رایج نبوده و امروزه در "عرف" جامعه قابلمشاهده بوده و با اقتدار حاکمیت دارد. در اول بهتر به نظر میآید تلاش شود که عرف چیست.
خزر اخلاف همان «خزران» یهودی هستند
اشاره:
خزر را نام غیر ایرانی می نامند و بارها مقالات بسیاری به همین نام منتشر شده و دریاچه مازندران را نیز با همین نام به جهان معرفی نموده اند و امروز زیاده از این واژه در داد و ستد سیاسی استفاده می نمایند. گذشته از پراکنده گی های سیاسی ـ پژوهشگران نیز این واژه را مکروه!!دانسته و بر این باورند که با نام ایران عزیز چندان تناسبی ندارد و به همین لحاظ برای بازدیدکنندگان فهیم آنچه که دراین پُست به نمایش گذاشته می شود مرورش خالی از لطف نخواهد بود و ما نیز ستونی از «هاتف» وام گرفته ایم تا این واژه ی غیر ایرانی بهتر شناخته شود:
چرا نباید از نام خزر استفاده کنیم؟!
روزی که قباد ساسانی دستور نوسازی شهر دربند قفقاز را پس از اخراج «خزر» ها صادر کرد.قباد ساسانی پس از عقب راندن «خزر»ها به آنسوی رود «ولگا» و بازگرداندن نظم و آرامش به قفقاز شمالی در ژوئیه سال 527میلادی (طبق محاسبه ی تقویم نگاران پنجم ژوئیه) دستور بازسازی شهر «دربند» (واقع در داغستان امروز و تلفظ کنونی ، دربنت)را صادر کرد و بودجه ی لازم را برای این کار اختصاص داد.قباد ، خسرو انوشیروان ولیعهد خود را به عنوان ناظر بر این نوسازی تعیین کرد. خسرو در دوران پادشاهی خود هم بر استحکامات این شهر افزود و هم آن را آبادترکرد.
رویای گنجشک ها با بازیگری نرجس خاتون بدرطالعی
نرجس خاتون بدرطالعی خواهر استاد محمود بدرطالعی داستان نویس معاصر گیلان (وزنده یاد احمد بدرطالعی) ، معروف به عمه تئاتری های استان گیلان بازیگر نقش اول «رویای گنجشک ها»ست.این بزرگ بانوی تئاتر گیلان نیاز به معرفی ما ندارد ، چرا که در کارنامه ی درخشان «سه دهه فعالیت خود بازی در فیلم «دست های من» به کارگردانی سعید سهیلی ، «سوت پایان» نیکی کریمی ، سریال « ازیادرفته »فریدون حسن پور، «رویای گنجشک ها» به کارگردانی راما قویدل، (که از ابتدای ماه رمضان از شبکه دو سیما پخش خواهد شد)، سریال «اتوبوس شادی» پیمان حقانی «آپارتمان نشین ها» قدیرباقری، «پدری به رنگ خورشید» رضا پور شهسواری، تله فیلم «برگ سبز» رضا معینی ، «پیله سرا» رضا حامدی خواه ، نمایش «آرش» به کارگردانی زنده نام امیربدرطالعی ، «عطر خاطره » محمد پور جعفری ، «دیوان تئاترال» علیرضا پارسی و... را با خود دارد.
به تازه گی یکی از جراید محلی مصاحبه یی را با ایشان داشته که لازم دیده شد بخشی هایی از آن مصاحبه را که جناب آرش شعاع شرق تدارک دیده اند در اختیار بازدید کنندگان فهیم قرار دهیم :
شش شعر معروف اخوان ثالث احسان رضایی
این شعر باعث زندان رفتن شاعرش شد. شاملو در این زندان همبند اخوان بوده، در خاطراتش میگوید زندانبانها چون باپدر [نظامی] او آشنا بودند، او را نمیزدند؛ «ولی اخوان ثالث....
خَوَر ام جور
راه نیمه راه کو چَمَه گوش آرسَه
تِلَه گَف
هَذیانی مَنده لوکی کو
حَواسَم لاخ و تفار
کسی نی گَف بژَنه
تاسیَندی هَمَه جا ویجَردَه یَه
اهالی یَندی وینن لال و ظلماتی مونن
سرو شول
ایلی زَمبیل تیَه شو
ایلی گُفتارَه کَره
ته مونی آدمی شی که بَرقَه دَم گِتَشَه اَی
چه خَوَرَه چیرا حرفی نِژَنن ؟
چیرا زَمبیلَه تَیَه ؟
جیرَه سو کو خَوَر آ:
«نون گرون آبَه برا»
(فريبا حاج دايي)
پاموک مينويسد:
- چون کار بهتري سراغ ندارد.
- چون تمام روز در اتاق نشستن را دوست دارد.
- چون شيفته و شيداي کاغذ و قلم است.
- چون به ادبيات، هنر و رمان اعتقاد دارد.
- چون از فراموش شدن ميترسد.
- چون ميخواهد تنها باشد.
- چون ميخواهد خوانده شود.
- چون ميخواهد صفحه را تمام کند.
- چون ديگران انتظار دارند بنويسد.
- چون به بيمرگي کتابهايش در قفسه اعتماد دارد.
او مينويسد چون، دانسته يا نادانسته، به انسانها اعتماد کرده است و ميخواهد زندگي را به چيز بهتري تبديل کند و آن را غنيتر سازد.
نظملي نظمعلی که دروازه را گشود و بر روی تخت آلاچیق اش نشست ، سماور زغالی اش غل غل می جوشید . و بوی چای بهاره همه ی حیاط را پر کرده وبود. کلاه اش را بر کف دستش کوبید و با دست دیگر به خاراندن سرش مشغول شد.
زندانی
(محمود بدر طالعی)
اشاره :
محمود بدر طالعی از پیشگامان قصه نویسی گیلان ، دست کم
در چهار دهه اخیر توانسته آنچنان از خطه گیلان خود را بالا
بکشد تا در بین داستان نویسان معاصر جایگاهی برای خود
پیدا کند که برازنده ی قلم انسان دوستانه اش باشد. قلمی که
نشأت گرفته از پیرامونش ـ یعنی همان مردمی که به آن
عشق می ورزد . در آینده از استاد بدرطالعی بیشتر خواهیم
گفت و نوشت و در این جلسه با یکی از داستان های کوتاهش
پُست هفته را بروز می نماییم:
«راوک» از کنار درختان خیس می گذشت . مردی که از روبروی خیابان می آمد ، نگاهش به او دوخته شده بود . به راوک که رسید ، ایستاد.
گفت:
ـ منو می شناسین. تازه از زندون در اومدم.
راوک حیرت زده گفت:
ـ نه . از کجا بشناسم ؟
ـ مگه روزنامه نمی خونین ؟
ـ نه.
ـ رادیو که گوش می کنین؟
ـ نه .
گسکر و گسکره
مقاله يي چاپ نشده از استاد منصور خادم الشريعه ساماني عضو انجمن بين المللي ايران شناسي
مقاله اي که در پي ارايه مي شود در واقع امر بر گرفته از مقدمه کوششي با نام " معرفي و تحليل زبان تالشي ( لهجه گسکره اي ) " مي باشد . با توجه به اتمام پژوهش ياد شده ، اميد است تمامي کار در آينده نزديک نيز به منظور ملاحظه اهل قلم جامعه فرهنگ دوست گيلانيان به زيور طبع آراسته شود .