پروفسورسميعي،

چه مي شد اگر تالش بود؟

 

شبكه ي 5 سيماي جمهوري اسلامي ايران (شبكه تهران) روز پنجشنبه 7شهريور92 ساعت 16 در فيلم مستندي از زندگي پروفسور مجيد سميعي در برنامه اش كه «مشاهير تهران» نام دارد پخش نمود كه براي هر ايراني ـ خصوصن ايراني اي كه گيلاني باشد مايه ي مباهات بود كه تصويرش قاب آينه ي مشاهير تهران در رسانه ي ملي را مزين نمايد.

ادامه مطلب

در خط بين تالش و تَوَهم

در پُست قبلي ـ يكي دوهفته ي قبل نوشتيم ،‌ شخصي به نام «مركزمدنيت تالش» به اين سويي ها معرفي شد كه حتا اين بنده ي خدا يك اتاق براي «مدنيت» اش نداشت ، تا بخواهد تحت عنوان NGO ، به اصطلاح با تالشان دادو ستد فكري و فرهنگي و ... بكند. جالب اينكه در كنارهمه ي اين ها ،‌ فعاليت سياسي اش كه همان «نامه به رئيس جمهور»محترم سابق كشورمان باشد را بدون اتاق كار ،‌ دنبال نموده تا وجهه ي اجتماعي اش را به رُخ تالشان دو سو بكشاند. متأسفانه آن «نامه» يي كه در بروشورهاي قبلي به ويترين تبليغ گذاشته شده بود ، حتا نتوانسته بود به دفاع از آن بر خيزد .

 

ادامه مطلب

از سردبير جوان يا «مشاور تاريخي»!

«انتقاد واقعي» از كي؟

اشاره:

با پوزش از خوانندگان فهيم و اهل پژوهش . بايد گفته شود ،‌ بي غرض و حُب و بغض ، آنچه كه در زير مي آيد ، يك ذره نخواسته ايم قلم را با نفرت و حسدآلوده نماييم . چرا كه واژه ي «تالش» به همان اندازه براي مان عزيز است كه واژه ي مقدس ايران مي باشد. هر آنچه كه مي آيد حقيقتي ست به نام نقد،‌(حال تند و كندي آن بستگي دارد به جذب و دفع انديشه وراني كه مخاطب اين ياد داشت قرار مي گيرد) شايد سر دبير جريده ، حق را به ما بدهد . تا جايي كه مي دانيم ، ‌دررابطه با رويدادهاي پيرامون خود به روز هست و به خوبي مي داند ، آن نامزدي كه قبلن در شعار انتخاباتي اش مي گفت : اگر من برنده شوم معاونت اقوام تشكيل خواهم داد. و حتا در شاندرمن يك بنر عريض و تأويل هم به استقبال از آن نصب كرده بودند . جالب اينكه او به تالش مي آيد، اما در مناظره تلويزيوني از همه اقوام ايراني نام مي برد الا تالش!و به يقين مي دانيم كه اين قوم تالش در حافظه اش نمانده است .

 

ادامه مطلب

تبرئه ي غير تالش ، رفتار متناقض و تالش فرضي

چند روز بعد از نوشتن مقاله ي «واژه هاي نوظهور»ديروز و امروز تالش ، سفري به شمال داشتم بر حسب اتفاق نزد پژوهشگري آگاه به مسايل سياسي حضور يافتم  و گويا مقاله ي ياد شده را نيز خوانده بود و با رضايت خاطر به حقير گفت : «به من بگو ببينم در عهدنامه ننگين تركمن چاي ميرمصطفي خان ـ عامه تالش با اسب شان مقصر بودند يا روس ها زيرك؟شما در پيام هاي بازرگاني صدا و سيما ، در تبليغ از سوژه ي مورد نظر ، به فروش كالاي تبليغي مي انديشي يا به هوش بيننده يي كه آنرا مي نگرد؟ آن بنده ي خداي غير تالش مقصر نيست چرا كه كارخانه ي سود آوري به نام تالش داير است ودر تبليغات بازرگاني اش نيز مي بايست همايش باشد ، مدرك باشد ، مدال باشد ، يادبود باشد و... باشد ناز شصتش بذار باشد. مگر نخوانده ايد اخبار نامه ميرزا احمد را كه در يكي از صفحاتش كه الان ياد ندارم آورده كه :«من عرض كردم قربان شوم مير حسن خان[فرزند مير مصطفي خان] دست از دامان شما بر نخواهد كشيد تالش قربان شما باد» تلخ تر از اين تالش تاريخي دارد؟و...»وقتي اينها را بازگو نمودند به ياد شاعر و پژوهشگر تالش افتادم كه سينه اش صندوقچه ي اسرار اين واژه بر باددادن هاست كه به همين لحاظ هيچ NGOيي جرأت نمي كند رو در روي ايشان قرار بگيردتا آنچه كه به نام تالش رقم خورده است را بازگو نمايد.

ادامه مطلب

واژه های«نوظهور»دیروز و امروز تالش!

عزیزی زحمت کشیده دو نسخه از جریده محلی را به آدرس ... برای مان پُست کرده و در جدیدترین شماره ی پیش رو که تاریخ تیرماه 92 را در پیشانی خود دارد ، در یکی از صفحات نسخه ی جدید، دبیر محترم در کنار یادداشت های پراکنده یی که در قالب «یادداشت های سردبیر» گنجانده ، در بین چند سوژه ی پیرامونی ، فصل بلندی را نیز به «سیاست های ارمنستان» و «رادیو»یی که امروز به نام «تالشستونی صدو» بر سر زبان هاست اختصاص داده است .

ادامه مطلب

 

 

 

تاریخ و تاوان دهندگان به تالش!

«...همه و همه درست، ولي بزرگواران ، پس تكليف صداقت ،

 حفظ  امانت ، انتقاد  پذيري ، تحمل ديدگاه  مخالف، پرهيز از

خود مركز بيني و خود برتر بيني ، مسئوليت پذيري ، پاسخگو

بودن در قبال خطاهاي پيش آمده ، واقع بيني ، حفظ روحيه ي

 علمي و و و ... چه مي شود؟!»

برگرفته از وبلاگ...

[با جسارت تالش]

در خبرها آمده بود و خوشبختانه رسانه ی ملی نیز آن را بازتاب داده است و در کنار همه ی اینها خبرگزاری مهر نیز مصاحبه ی دو آتشه یی با محمد ابراهیمی «معروف به چکول» داشته است . بلال فروشی که به هردری می زند برای کار ، پیش هر مسئولی هم رفته است. آنگونه که خود در مصاحبه اش عنوان نموده جایی نبوده که برای کار نرفته باشد و سرانجام به این نتیجه می رسد ، باید با یک کیسه بلال و دو سه کیلو زغال و یک منقل در پارک مهاباد کسب درآمد نماید تا از این طریق خود را به مردم شهرش بشناساند که ایهاالناس من تحصیل کرده هیچ عاری از کار ندارم حتا بلال فروشی. صداقت را پیشه ی خویش ساخته و خود را آلوده به کارهای کاذب نخوام نمود . با این کش و قوس سرنوشت ساز می رسد به انتخابات شورای شهر ، حال شیطان قابش را می دزد و یا خود بر حیله های شیطان پیروز می شود ، خود را کاندیدای چهارمین دوره شورای اسلامی شهر مهاباد می نمایدو در بین 180کاندیدا نفر دوم می شود و آنگونه که بیان نموده کل دارایی اش یک فرغون و 2میلیون تومان پول در بانک می باشد.

 

ادامه مطلب

خداحافظ ملودی

گفتگو با مهدي مبشري

(عاطفه حسینی)

اشاره :

پنج شنبه يي كه گذشت تشييع پيكر استاد جليل شهناز بود . آنگونه كه شهرام ناظري

در همان مراسم گفت « يكي از غول هاي موسيقي مان بودو...» كه اين ضايعه جامعه

 موسيقي مان را سوگوار نمود.ما نيز به پاسداشت اين روزها كه در غم از دست رفتن

 شهناز نشسته است با گفتگوي «خداحافظ مولودي» كه برو بچه هاي قزوين فضا را

 با آن آذين بسته اند  و در يكي از جرايد محلي قزوين چاپ شده ، البته به نوعي ديگر

 از كنارش گذشته اند تقديم خوانندگان فهيم مي نماييم تا هم يادي باشد از«تار» استاد

 شهناز و هم كاستن ناملايماتي كه بچه هاي قزوين در پيرامونشان با آن روبرويند:

* تقریبا تمام سازهای ریتمیک آلبوم را خودتان به تنهایی نواخته‌اید؛ از دف گرفته تا دایره، دو طبله، کوزه، تنبک، مثلث و حتی ضرب زورخانه. چه اصراری بر این کار داشتید؟ می‌خواستید توانایی‌هایتان توی چشم باشد یا واقعا نبودند افراد دیگری که کنارتان قرار بگیرند؟

ـ کار در استودیو با کار روی صحنه تفاوت دارد. در بین شاگردهای خودم افراد زیادی بودند که توان نواختن سازهای متعددی را داشتند. اما به دلیل هزینه بالای ضبط در استودیو، ترجیح دادم سازها را خودم بزنم. بماند که من در بخش ریتم نوعی وسواس هنری هم دارم و ترجیح می‌دهم کار با بالاترین کیفیت نواخته شود.

ادامه مطلب

از کوهپایه های تالش تا به :

«شاه کليد انگليسی»

شاه کلید انگلیسی در بین چند اثر ارزنده از تازه ترین پژوهش های استاد پیام فضلی نژاد ، پژوهشگر نام آشنای معاصر است که به تازه گی به صورت پاورقی در روزنامه کیهان آغاز شده و همچنان ادامه دارد و قرار است بعد از اتمام چاپ آن در کیهان در همان مؤسسه به صورت مجموعه یی در اختیار علاقه مندان به سیاست قرار گیرد.

از آنجایی که بخشی از آن به منطقه ی گیلان و تالش اختصاص دارد و در گذشته در این رابطه بارها نوشته ایم ـ و نوشته اند این بار به صورت علمی و آکادمیک همراه با اسناد ، بطور گسترده در اختیار هم میهنان قرار گرفته است و لازم و واجب است ، دوستان و اهل فن سیاست از این پژوهش ذیقیمت بهره وافر را برده باشند.علی الخصوص جوانانی که در منطقه جرایدی در اختیار دارند و تریبون های مطبوعاتی خود را تبدیل می سازند به آنچه که در آینده ثبت و ضبط می گردد و یا آنهایی که دستی از دور بر آتش این موضوعات دارند شاید از چند و چون آنچه که اتفاق افتاده و یا قرار است بیفتداطلاع نداشته باشند و گاهن اتفاقاتی در منطقه می افتد که اگر در پیرامونش از ناگفته های قضایا بی خبر بمانند تاثیر منفی ، هم برای شخص هم برای منطقه خواهد داشت و تاثیرات بعضی از آنها در تاریخ هم ثبت و ضبط می گردد و آن اثرات بطور ناخوشایند باقی خواهد ماند.

اگر به این اثرارزنده یی که بصورت سریالی در حال چاپ است خصوصن روزهای یکشنبه 5خرداد دوشنبه6خرداد و اوج آن افشاگری ها بر می گردد به سه شنبه 7خرداد92 و در شماره 20504صفحه پاورقی که دوستان می توانند در فضای مجازی همین شماره و شماره های قبلی را سرچ نمایند و ما نیز در آینده مقاله ی جامعی در این خصوص تقدیم علاقه مندان خواهیم نمود.

 

«مرکز مدنيت باکو» و ...

مقاله يي كه سطرهايي از آن تيتر وار انتخاب شده ، به زودي در اختيار بازديد كنندگان فهيم قرار خواهد گرفت:

...«بر اساس کدام حجّت عقلی یا خیراندیشی و نوع دوستی » تالش نوازانه این «ایران شناس» ارمنی در اقدام راه اندازی رادیو به زبان دیگر« در دور دست ها نماید که هر ثانیه پخش آن بدون بازگشت از کمترین سودی بر خوردار از ضررهای هنگفت مالی و صرف هزینه های گزاف اقتصادی »باشد. ضمن اینکه کشور ارمنستان از داشتن تالش زبانان محروم است

ادامه مطلب

رافايی در ديد يک فانوس!

 

هفته ی آخر اسفند که فرا می رسد پرنده ی چرخ ریسک با آواز یکنواخت اش گوش نوازی می کند و ما عادت می کنیم به آوازی که ما را سوق می دهد به کنار جویباران ، برای تماشای «میشین»! بهار آمد و بنفشه ها وا شدند ودر غنچه های آلوچه ها زنبوران عسل لولیدند و شقایق به شیپور سبز بهار دمید و ما گوش به زنگ شدیم تا «رافایی» جوانه بزند.

ادامه مطلب

تعداد صفحات : 30